رادمان جان روز تولدت خیلی روز قشنگی بود من هم خیلی خوشحال بودم که خداوند پسری سالم وزیبا مثل شما به من داده ولی فردای انروز یعنی یکم تیرماه بعد از معاینه شما وازمایش گفتند شما زردی داریدو ما رو مرخص نکردند من که خودم حالم خوب نبود شما هم حاضر نبودی زیر دستگاه بخوابی هر روز بجای اینکه زردی شما کم بشه بیشتر میشد من هم فقط گریه میکردم این قضیه یک هفته طول کشیدتا این که بارضایت پدرت رفتیم خونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی